وقتی صحبت از نیاز کسی می شود ، اینها یکی از مواردی است که به آنها امکان می دهد تجربه خود را در این کره خاکی داشته باشند. این بدان معنا نیست که آنها برخلاف دیگران ، تنها کسانی هستند که نیاز دارند. این است که در هر لحظه آنها نیازهای خاص خود را خواهند داشت.
آ؟؟؟؟
در بعضی مواقع ، آنچه که آنها نیاز دارند همان چیزی است که شخص دیگری به آن احتیاج دارد. در حالیکه در دیگران ، آنچه که آنها نیاز دارند کاملاً متفاوت از آنچه شخص دیگری نیاز دارد خواهد بود. داشتن این ارتباط با نیازهای آنها و اینکه بتوانید مرتباً آنها را برآورده کنید ، تأثیر مثبتی در زندگی آنها خواهد داشت.
یکپارچه
فرد نیازهای ذهنی ، جسمی و عاطفی خواهد داشت و بنابراین بیشتر نیازهای او در بدن او پیدا می شود. ارگو ، وقتی کسی ارتباط خوبی با نیازهای خود داشته باشد ، نشان می دهد که ارتباط خوبی با بدن خود دارد.
این می تواند زمانی اتفاق بیفتد که آنها در اطراف دیگران باشند یا خودشان ، در حالی که آنها به این قسمت از وجودشان متصل هستند. روش دیگر برای بررسی این موضوع این است که بگوییم فرد با خود واقعی آنها در ارتباط خواهد بود.
قطب نما داخلی
این قسمت از وجود آنها ، و نه ذهن آنها ، همان چیزی خواهد بود که به آنها امکان می دهد زندگی ای همسو با آنچه هستند داشته باشند. نیازهای آنها ، همراه با احساسات و شهودشان ، به آنها خواهد گفت که آیا چیزی برای آنها مناسب است یا مثلاً باید بله یا نه بگویند.
با تشکر از این ، دیگر نیازی نخواهد بود که دیگران را دنبال کنند یا به دیگران اعتماد کنند تا به آنها بگویند در زندگی چه کاری باید انجام دهند. اطلاعاتی که در داخل آنها است وجود خواهد داشت تا آنها را در مسیر منحصر به فرد خود هدایت کند – مسیری که هیچ کس دیگر پیموده نخواهد شد.
عرف
اگر کسی بخواهد گامی به عقب بردارد و تأمل کند که چه مدت زندگی خود را به این ترتیب طی کرده است ، ممکن است دریابد که تا زمانی که آنها به یاد می آورند اینگونه بوده است. آنها ممکن است لحظاتی داشته باشند که ارتباط خود را از دست داده باشند اما چیزی نبوده باشد که برای مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد.
در عین حال ، شاید اینگونه نبوده است که آنها همیشه زندگی را تجربه کرده اند. شاید آنها فقط چند سال است که با همین زندگی روبرو شده اند که چندی پیش بسیار متفاوت بود.
یک واقعیت متفاوت
شخصی مانند این می داند که در آن طرف حصار قرار دارد چگونه است. وقتی کسی ارتباط خوبی با نیازهای خود نداشته باشد ، بعید است مرتباً آنها را برآورده کند.
در حقیقت ، ممکن است شخص به ندرت نیازهای آنها را برآورده کند ، و این احتمالاً به این معنی است که وجود بسیار ناامیدکننده ای را به دنبال خواهد داشت. هنگامی که آنها در اطراف دیگران هستند و هنگامی که آنها توسط خودشان هستند ، ممکن است به طور معمول از نیازهای خود بی اطلاع باشند.
بدون خود
در لحظه هایی که آنها در کنار دیگران هستند ، می توانند به راحتی با آنچه این افراد انجام می دهند همراه شوند. نه تنها این ، آنها می توانند این تصور را ایجاد کنند که از انجام این کار خوشحال هستند.
بنابراین ، اگرچه یک نفر برخلاف خود خواهد بود ، اما درک این مسئله برای اکثر مردم ممکن نیست. با این حال ، زندگی در این راه احتمالاً به این معنی است که آنها مقدار قابل توجهی خشم و ناامیدی را تجربه خواهند کرد.
دو تجربه
وقتی آنها به تنهایی باشند ، ممکن است در نهایت با احساسی که دارند واقعاً تماس بگیرند. علاوه بر احساس عصبانیت و سرخوردگی ، آنها می توانند احساس ناتوانی کنند و گویی هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند.
سپس دوباره ، آنها می توانند آنچه را که می توانند انجام دهند تا احساسات خود را از بین ببرند. آنها می توانند این کار را با تماشای چیزی یا / و خوردن چیزی انجام دهند ، یا هر چیز دیگری که به آنها اجازه می دهد احساسات دردناک خود را از بین ببرند.
بیدار شدن
اگر کسی بتواند یک گام به عقب برگردد و در مورد آنچه اتفاق می افتد تأمل کند ، می توانست تلاش کند تا بفهمد که چرا آنها این همه وقت را صرف دور از نیازهای خود می کنند. آنچه می تواند سردرگمی بیشتری به این مسئله اضافه کند این است که اگر آنها قادر به برقراری ارتباط با نیازهای خود باشند ، درصورتی که خودشان باشند.
نکته در مورد نیازها این است که بسیاری از آنها توسط دیگران تأمین می شود. بنابراین اگر کسی به سختی می تواند با آنها در ارتباط باشد وقتی که در کنار دیگران هستند ، می تواند آنها را از تأمین بسیاری از نیازهایشان باز دارد.
چه خبره؟
دلیل اینکه فرد به طور کلی با نیازهای خود ارتباط برقرار نمی کند و بنابراین بدن او هنگامی که در اطراف دیگران است ، می تواند به دلیل حملات ضربه ای باشد. برای جلوگیری از اینکه بیش از حد تحت فشار قرار بگیرند ، در نهایت آنها از بدن خود جدا می شوند.
معنی این امر این است که آنها به این دلیل نیستند که ذاتاً با آنها اشتباه است. آنها به این دلیل هستند که موجوداتشان مجبور به جلوگیری از نابودی آنها هستند. این می تواند نشان دهد که اتفاقی در زندگی بزرگسالی یا در سالهای ابتدایی آنها رخ داده است که تمام وجود آنها را تحت فشار قرار داده است.
بازگشت به زمان
اگر به کودکی کوچکتر از جایی بازگردد ، می تواند نشان دهد که آنها نوعی سو abuse استفاده و / یا بی توجهی را تجربه کرده اند. خواه این یک تجربه یکبار مصرف باشد یا چیزی که در تمام این مدت از زندگی آنها اتفاق افتاده باشد ، تحمل آنها برای آنها بسیار زیاد بوده است.
سالها از این مرحله از زندگی آنها می گذرد ، اما تمام تحریکاتی که تجربه کرده اند در درون آنها باقی خواهد ماند. بودن در کنار مراقب / مراقب آنها خطرناک خواهد بود ، که باعث می شود آنها نزدیکی را به عنوان چیزی خطرناک معاشرت کنند ، و به همین دلیل است که آنها از خود در ارتباط با دیگران جدا می شوند.
اطلاع
برای این که فرد وقتی در اطراف دیگران است دیگر بدن خود را ترک نکند و با خود در ارتباط باشد ، به احتمال زیاد باید از طریق ضربه ای که در درون او است کار کند. این باعث می شود که آنها از بدن بیرون رانده نشوند.
اگر کسی بتواند با این موضوع ارتباط برقرار کند و آنها آماده تغییر زندگی خود هستند ، ممکن است لازم باشد که برای حمایت خارجی تماس بگیرند. این چیزی است که می تواند با کمک یک درمانگر یا یک درمانگر تأمین شود.
[ad_2]